مدارک مورد نیاز شرکت با مسئولیت محدود :

1-تقاضانامه ثبت شرکت با مسئولیت محدود               2 برگ
2-شرکت نامه                                                            2 برگ
3-اساسنامه                                                                 2 جلد
4-صورتجلسه مجمع عمومی موسسین و هیات مدیره    2نسخه
5-فتوکپس شناسنامه شرکت و مدیران (در صورتی که خارج از سهامدارن انتخاب شود).
6-اخذ و ارائه مجوز در صورت نیاز.
روش و مراحل ثبت شرکت با مسئولیت محدود
1- پس از تکمیل دو برگ تقاضانامه و دو برگ شرکت نامه (مطابق نمونه ضمیمه ) و تهیه دو جلد اساسنامه بهمراه امضای ذیل تمام اوراق توسط تمام شرکا، جهت پرداخت هزینه تعیین نام پس از اخذ فیش به بانک های مشخص مراجعه و فیش پرداختی را به واحد حسابداری اداره ثبت شرکتها ارائه واحد مزبور نسبت به ممهور نمودن برگ اظهار نامه اقدام می نماید.
2- چند نام (باتوجه به اینکه :1- نام خارجی نباشد  2- سابقه ثبت نداشته باشد 3- دارای معنا و مفهوم باشد  4- با فرهنگ اسلامی مطابقت داشته باشد )انتخاب و به واحد تعیین نام اداره ثبت شرکت ها مراجعه و مسئول مربوطه با بررسی نامهای ارائه شده نسبت به انتخاب و تعیین نام اقدام و نام تعیین شده را در روی برگ اظهار نامه قید می نماید و سپس اخذ موافقت از مسئولین اداره ثبت شرکتها در خصوص نام تعیین شده بعمل آید و این نام باید در واحد تعیین نام ثبت دفتر شود.
3- مدارک را با توجه به مواردی که ذکر شد(2برگ تقاضانامه- 2برگ شرکت نامه-2 جلد اساسنامه- فتوکپی شناسنامه کلیه شرکا-ارائه مجوز در صورت نیاز – 2نسخه صورتجلسه مجمع عمومی موسسین-2نسخه صورتجلسه هیات مدیره )تحویل قسمت پذیرش مدارک اداره ثبت شرکتها داده و رسید دربافت شود و با عنایت به تاریخ تعیین شده برای اعلام نتیجه در روز موعد به (احدی از شرکا یا وکیل رسمی شرکت )به باجه اعلام نتیجه اداره ثبت شرکتها مراجعه نمایند.
4- در صورتی که کارشناس اداره ثبت شرکتها ایرادی یا نقصی در مدارک ابرازی مشاهده ننماید نسبت به تهیه پیش نویس آگهی ثبت اقدام و پیش نویس مربوطه پس از تایید مسئولین اداره ثبت شرکت ها تایپ و در روز مراجعه تحویل متقاضی داده می شود. متقاضی بایستی به بانک مراجعه و نسبت به پرداخت حق الثبت که در ذیل اظهار نامه مبلغ آن قید شده اقدام نماید.
تذکر 1:قبل از مراجعه به بانک نمایندگی روابط عمومی جهت تعیین مبلغ حق الدرج آگهی تاسیس در روزنامه کثیر الانتشار و اخذ فیش مراجعه شود و مبلغ حق الثبت و حق الدرج در یک مرحله به بانک پرداخت شود.
تذکر 2:در صورتی که کارشناس اداره ثبت شرکتها ایراد یا نقصی در مدارک مشاهده نماید مراتب کتبا به متقاضی اعلام خواهد شد که نسبت به رفع نقص یا ایراد اقدام نماید .
تذکر 3:در صورتی که کارشناس اداره ثبت شرکتها موضوع شرکت را محتاج مجوز از مراجع ذیصلاح تشخیص دهد نسبت به تهیه استعلام اقدام و برگ استعلام پس از اخذ امضا از مسئولین مربوطه در دبیرخانه اداره کل ثبت شرکتها ثبت دفتر شده و به مرجع مربوطه همراه با یک نسخه فتوکپی از مدارک تحویل داده شود.
5- پس از پرداخت مبلغ حق الثبت ، فیش مربوطه را به واحد حسابداری اداره ثبت شرکتها ارائه و واحد مربوطه نسبت به ممهور نمودن ذیل برگ تقاضانامه و درج مبلغی پرداختی و تاریخ و شماره فیش اقدام می نماید.
6- مدارک به واحد ثبت تاسیس و تغییرات اداره ثبت شرکتها تحویل داده شود و مسئول مربوطه پس از ثبت در دفتر و تعیین شمازه ثبت شرکت و درج بر روی اظهار نامه اقدام و در ذیل ثبت دفتر از شخص معرفی شده توسط شرکا(که خود از شرکا یا وکیل رسمی شرکت می باشد )با قید جمله "ثبت با سند برابر است " امضا اخذ می نماید و سپس آگهی تایپ شده با امضای رئیس اداره ثبت شرکتها برد. یک نسخه از مدارک ضیط در پرونده شرکت شده و در بایگانی اداره ثبت شرکتها نگهداری خواهد شد و یک نسخه دیگر از مدارک (تقاضانامه-شرکت نامه- اساسنامه –صورتجلسه مجمع عمومی موسس- صورتجلسه هیات مدیره ) ممهور به مهر اداره کل ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی شده و تحویل متقاضی می گردد.
7- متقاضی مدارک مربوط به خود و پرونده تشکیل شده را به قسمت دبیرخانه اداره کل ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی برده و پس از ثبت آگهی در دفتر اندیکاتور ، مسئول مربوطه نسبت به درج شماره ثبت دفتر و ممهور نمودن آگهی تایپ شده اقدام و پرونده تشکیل شده را ضبط و بقیه مدارک تحویل متقاضی می گردد.
8- متقاضی پس از تحو یل گرفتن مدارک مربوط به خود، نسخه دوم آگهی تاسیس را به واحد روابط عمومی مستقر در اداره کل ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی جهت درج در روزنامه کثیر الانتشار تحویل و نسخه اول آگهی تایپ شده تاسیس شرکت را به دفتر شرکت سهام روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران واقع در خیابان بهشت(خیابان جنوبی پارک شهر)جهت درج روزنامه رسمی(پس از پراخت حق الدرج که توسط مسئول مربوطه تعیین می گردد)تسلیم می نماید.
تذکر :در صورت نیاز فوری به آگهی تاسیس شرکت قبل از انتشار در روزنامه رسمی چند نسخه فتوکپی از آگهی تاسیس تهیه و هنگام تحویل اصل آگهی به دفتر روزنامه رسمی فتوکپی توسط دفتر روزنامه رسمی ممهور به مهر می گردد که دارای اعتبار مربوطه خواهد بود.
یادآوریهای مهم قبل از تکمیل مدارک شرکت با مسئولیت محدود:
1-حداقل تعداد شرکا درشرکت با مسئولیت محدود دو نفر خواهد بود(م94ق.ت).
2-حداقل سرمایه با توجه به رویه و حداقل مبلغ دریافت حق الثبت یک میلیون ریال می باشد .
3-حدالامکان در نام شرکت از نام شرکا استفاده نشود. اسم شریکی که در نام شرکت آورده شود، حکم شریک ضامن در شرکت تضامنی را داشته و در بدو امر مسئول پرداخت کلیه قروض و تعهدات شرکت خواهد بود (م 95 ق.ت)
4-شرکت با مسئولیت محدود وقتی تشکیل می شود که تمام سرمایه نقدی و سهم الشرکه غیر نقدی نیز تقویم و تسلیم شده باشد و مدیر عامل  اقرار به دریافت کلیه سرمایه نقدی و سهم الشرکه غیر نقدی نماید و هر شرکت که بر خلاف این ماده تشکیل شود باطل و از درجه اعتبار ساقط است (م 96 ق.ت)
5-در شرکت نامه باید صراحتا قید شده باشد که سهم الشرکه های غیر نقدی هر کدام به چه میزان تقویم شده است و هر شرکت که برخلاف این ماده تشکیل شود باطل و از درجه اعتبار ساقط است (م 97 ق.ت)
6-کلیه شرکا نسبت به قیمتی که در حین تشکیل برای سهم الشرکه ها ی غیر نقدی معین شده درمقابل اشخاص ثالث مسئولیت تضامنی دارند(م 98 ق.ت)
7-سهم الشرکه شرکا نمی تواند به شکل اوراق تجارتی قابل انتقال اعم از با اسم و بی اسم و غیره در آید و سهم الشرکه را نمی توان منتقل و به غیر نمود مگر با رضایت عده ای از شرکا که لا اقل سه ربع سرمایه متعلق به آنها بوده و اکثریت عددی نیز داشته باشند (م 102 ق.ت)
8-انتقال سهم الشرکه به موجب سند رسمی خواهد بود. (م 103 ق.ت)
9-شرکت به وسیله یک یا چند نفر مدیر که بصورت موظف یا غیر موظف از بین شرکا یا خارج برای مدت محدود یا نامحدود معین می شوند اداره می گردد (م 104 ق.ت)
10-مدیران شرکت کلیه اختیارات لازم را برای نمایندگی و اداره شرکت خواهند داشت مگر اینکه در اساسنامه غیر این ترتیب مقرر شده باشد. (م 105 ق.ت)
11-تصمیمات راجع به  شرکت باید به اکثریت لااقل نصف سرمایه اتخاذ شود و اگر در دفعه اول این اکثریت حاصل نشد باید تمام شرکا مجددا دعوت شوند و در این صورت تصمیمات به اکثریب عددی شرکا اتخاذ می شود . اگرچه اکثریت مزبور دارای نصف سرمایه نباشد. اساسنامه شرکت می تواند ترتیب دیگری برای حد نصاب مجامع مقرر دارد. (م 106 ق.ت)
12-هر یک از شرکا به نسبت سهمی که د رشرکت دارد در مجامع دارای رای خواهد بود. اساسنامه شرکت می تواند ترتیب دیگری مقرر نماید. (م 107 ق.ت)
13-روبط شرکت شرکت تابع مقررات اساسنامه است و تقسیم سود به نسبت سرمایه شرکا است . اساسنامه شرکت می تواند ترتیب دیگری برای تقسیم سود مقرر دارد (م 108 ق.ت)
14-در هر شرکت با مسئولیت محدود که تعداد شرکا ، بیش از 12 نفر باشند باید دارای هیات نظار بوده و هیات نظار لااقل سالی یک مرتبه مجمع عمومی شرکا را تشکیل دهد. (م 109 ق.ت)
هیات نظار مرکب از 3 نفر بوده که از بین شرکا برای مدت یک سال انتخاب می شوند و اعضای هیات نظار نبایستی عضو هیات مدیره شرکت باشند.
وظایف هیات نظار:
الف)تحقیق نماید که سرمایه نقدی شرکت پرداخت شده و سهم الشرکه غیر نقدی تقویم و تسلیم شده باشد . ب)در شرکت نامه تقویم سهم الشرکه غیر نقدی به صراحت ذکر شده باشد . ج)دعوت شرکا برای مجمع عمومی فوق العاده د)اعضای هیات نظار از جهت اعمال اداری و نتایج حاصله از آن هیچ مسئولیتی ندارند لیکی هر یک از آنها در انجام ماموریت خود بر طبق قوانین معموله مملکتی مسئول اعمال و تقصیرات خود می باشند(م 167 ق.ت) ه)اعضای هیات نظار دفاتر و صندوق و کلیه اسناد شرکت را تحت تدقیق در آورده ، همه ساله گزارش به مجمع عمومی می دهند و هر گاه در تنظیم صورت دارایی بی ترتیبی و خبطهایی مشاهده نمایند موضوع رادر گزارش مذکور ذکر نموده و اگر مخالفتی با پیشنهاد مدیر شرکت در تقسیم منافع داشته باشند دلایل خود را بیان می کنند(م 168 ق.ت) و)تا 15 روز قبل از انعقاد مجمع عمومی هر صاحب سهمی می تواند (خود یا نمایند او )در مرکز اصلی شرکت حاضر شده از صورت بیلان و صورت دارایی و گزارش هیات نظار اطلاع حاصل کند. (م 170 ق.ت)
15-شرکای شرکت نمی توانند تابعیت شرکت را تغییر دهند مگر به اتفاق آرا (م 111 ق.ت)
16-اتخاذ تصمیم راجع به تغییرات اساسنامه باید با اکثریت عددی شرکا که لااقل سه ربع سرمایه را نیز دارا باشند به عمل آید . اساسنامه شرکت می تواند حد نصاب دیگری را مقرر دارد . (م 111 ق.ت)
17-در هیچ مورد اکثریت شرکا نمی توانند شریکی را مجبور به افزایش سهم الشرکه خود در شرکت نمایند. (م 112 ق.ت)
18-سرمایه احتیاطی مجمع عمومی می تواند مقرر نماید در صدی از سود قابل تقسیم بعنوان سرمایه (ذخیره )احتیاطی منظور گردد.
19-شرکت با مسئولیت محدود در موارد ذیل منحل می شود:
1-وقتی که شرکت مقصودی که برای آن تشکیل شده انجام داده یا انجام آن غیر ممکن شده است .
2-وقتی که شرکت برای مدت معینی تشکیل و مدت منقضی شده باشد .
3-در صورتی که شرکت ورشکست شود.
4-در صورت تصمیم عده ای از شرکا که سهم الشرکه آنها بیش از نصف سرمایه شرکت باشد .
5-در صورتی که به واسطه ضررهای وارده نصف سرمایه شرکت از بین رفته ویکی از  شرکا تقاضای انحلال کرده و محکمه دلایل او را موجه دیده و سایر شرکا حاضر نباشند سهمی را که در صورت انحلال به او تعلق می گیرد پرداخته و او را از شرکت خارج نمایند.
6-در مورد فوت یکی از شرکا ، اگر به موجب اساسنامه پبش بینی شده باشد . (م 93و114 ق.ت)
20-اشخاص ذیل کلاهبردار محسوب می شوند:
الف:موسسین و مدیرانی که بر خلاف واقع پرداخت تمام سهم الشرکه نقدی و تقویم و تسلیم سهم الشرکه غیر نقدی را در اوراق و اسنادی که باید برای ثبت شرکت بدهند اظهار کرده باشند.
ب:کسانی که به وسایل متقلبانه سهم الشرکه غیر نقدی را بیش از قیمت واقعی آن تقویم کرده باشند.
ج:مدیرانی که با نبودین صورت دارایی یا به استناد صورت دارایی مزور ،منافع موهومی را بین شرکا تقسیم کنند. (م 115 ق.ت)
21-ثبت کلیه شرکتهای مذکور (سهامی عام –سهامی خاص-با مسئولیت محدود- تضامنی – نسبی –مختلط غیر سهامی –تعاونی)در این قانون (قانون تجارت ) الزامی و تابع مقررات قانونی ثبت شرکتها است. (م 196 ق.ت)
22-در ظرف ماه اول تشکیل هر شرکت ، خلاصه شرکتنامه ها و منضمات آن طبق نظامنامه وزارت عدلیه اعلان خواهد شد . (م 196 ق.ت)
23-در هر موقع که تصمیماتی برای تغییر اساسنامه شرکت یا تمدید مدت شرکت زاید بر مدت مقرر یا انحلال شرکت(حتی در مواردی که انحلال به واسطه انقضای مدت شرکت صورت می گیرد)و تعیین کیفیت تفریغ حساب و یا تبدیل شرکا یا خروج بعضی از آنها از شرکت یا تغییر اسم شرکت اتخاذ شود مقررات مواد 195(بند21)و 197(بند 22)لازم الرعایه است (م 200 ق.ت)
24-در هر گونه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشریات و غیره که بطور خطی یا چاپی از طرف شرکتها ی مذکور در این قانون به استثنای شرکتهای تعاونی صادر می شود سرمایه شرکت صریحا باید ذکر گردد و اگر تمام سرمایه پرداخته نشده، قسمتی از پرداخته شده نیز باید صریحا معین شود والا شرکت متخلف به جزای نقدی محکوم خواهد شد . (م 201 ق.ت)
25-در شرکتهای سهامی و شرکتهای با مسئولیت محدود و شرکتهای تعاونی امر تصفیه به عهده مدیران شرکت است مگر آنکه اساسنامه یا اکثریت مجمع عمومی شرکت ترتیب دیگری مقرر داشته باشند. (م 213 ق.ت)
26-هر شرکت تجارتی ایرانی، مذکور در این قانون (قانون تجارت)و هر شرکت خارجی که بر طبق قانون ثبت شرکتها مصوب خرداد 1310 مکلف به ثبت است باید در کلیه اسناد و صورت حسابها و اعلانات و نشریات خطی یا چاپی خود در ایران تصریح نماید که در تحت چه نمره در ایران به ثبت رسیده والا محکوم به جزای نقدی خواهد شد (قسمتی از م 220 ق.ت)
27-انتخاب بازرس در شرکت با مسئولیت محدود اختیاری است .
28-انتخاب روزنامه برای درج آگهی های دعوت شرکت در شرکت با مسئولیت محدود اختیاری است .
29-پس ا ز تشکیل شرکت با مسئولیت محدود حداکثر ظرف یک هفته از تاریخ ثبت نسبت به تهیه دفاتر قانونی(دفتر روزنامه وکل)و پلمپ آنها در اداره ثبت شرکتها اقدام نمایند.
وجوه افتراق و اشتراک شرکتهای سهامی خاص و با مسئولیت محدود

1- در شرکت ها با مسئولیت محدود تعداد شرکا حداقل 2 نفر و در شرکت سهامی خاص تعداد سهامداران حداقل 3 نفر می باشند.
2- حداقل سرمایه برای ثبت کردن شرکت با مسئولیت محدود و سهامی خاص یک میلیون ریال میباشد .
3- در شرکت سهامی خاص حداقل 35% سرمایه باید نقدا در یکی از شعب بانکها تودیع و گواهی مربوطه ارائه و 65% در تعهد سهامداران باشد . در شرکت با مسئولیت محدود باید کل سرمایه تحویل مدیر عامل شرکت شده و مدیر عامل اقرار به دریافت نماید و ارائه گواهی بانکی دال بر انجام این امر ضرورت ندارد.
4- انتخاب بازرس اصلی و علی البدل در شرکت سهامی خاص اجباری ولی در شرکت با مسئولیت محدود اختیاری است .
5-  مدت مدیریت در شرکت سهامی خاص حداکثر دو سال می باشد که قابل تمدید است . در شرکت با مسئولیت محدود مدیران شرکت برای مدت نامحدود انتخاب می شوند و همچنین مخیر خواهند بود که مدتی برای مدیران در اساسنامه شرکت مقرر دارند.
6- انتخاب روزنامه کثیر الانتشار در شرکت سهامی خاص برای درج آگهی های دعوت شرکت، الزامی و در شرکت با مسئولیت محدوداختیاری است .
7- شرایط احراز حد نصاب در مجامع عمومی در شرکت سهامی خاص سهل تر و در شرکت با مسئولیت محدود با توجه به نوع شرکت مشکل تر می باشد .
8- مجامع عمومی در شرکت سهامی خاص توسط هیات رئیسه ای مرکب از یک نفر رئیس و دو نفر ناظر و یک منشی که از بین سهامداران انتخاب می شوند اداره می گردد. در شرکت با مسئولیت محدود اداره مجامع عمومی شرکت توسط هیات نظار در صورتی خواهد بود که تعداد شرکا ی آن 12 نفر بیشتر باشد .
9- در شرکت سهامی خاص و با مسئولیت محدود شرکت در افزایش سرمایه اختیاری است .
10- سرمایه در شرکت سهامی خاص به سهام تقسیم و مسئولیت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمی سهام آنها است . سرمایه در شرکت با مسئولیت محدود به سهام یا قطعات سهام تقسیم نمی شود و شرکا فقط تا میزان سرمایه خود در شرکت مسئول قروض و تعهدات می باشند .
11- مدیران در شرکت سهامی خاص الزاما بایستی سهامدار بوده و تعداد سهام وثیقه مقرر در اساسنامه را تهیه و به صندوق شرکت بسپارند . مدیران در شرکت با مسئولیت محدود بصورت موظف یا غیر موظف که از بین شرکا یا از خارج انتخاب می شوند انجام وظیفه خواهند نمود.
12- تقسیم سود در شرکت سهامی خاص به نسبت تعداد سهام و در شرکت با مسئولیت محدود به نسبت سرمایه شرکت تقسیم خواهد شد و در شرکت با مسئولیت محدود می توانند در اساسنامه ترتیب دیگری برای تقسیم سود مقرر دارند.
13- حق رای در شرکت سهامی خاص به تعداد سهام و در شرکت با مسئولیت محدود به نسبت سرمایه خواهد بود.
14- تقویم سهم الشرکه غیر نقدی در شرکت با مسئولیت محدود توسط شرکت صورت می گیرد . شرکا در این خصوص دارای مسئولیت می باشند . تقویم آورده غیر نقدی در شرکت سهامی خاص با کارشناس رسمی دادگستری خواهد بود.
15- مدارک تاسیس در شرکت سهامی خاص عبارتند از:
دوبرگ اظهار نامه و دو جلد اساسنامه و گواهی بانک دایر بر پرداخت 35% سرمایه تعهدی و فتوکپی شناسنامه سهامداران و بازرسان و صورتجلسات مجمع عمومی موسس و هیات مدیره .
مدارک تاسیس در شرکت با مسئولیت محدود عبارتند از دو برگ تقاضانامه و دو برگ شرکت نامه و دو جلد اساسنامه و فتوکپی شناسنامه شرکا و صورتجلسه مجمع عمومی موسس و هیات مدیره .
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوان به کتاب قانون تجارت در باب شرکت سهامی و با مسئولیت محدود مراجعه نمود.
مبحث اول تعریف شرکت

در قانون تجارت ایران تعریفی از شرکت تجاری دیده نشده است. ولی ، قانون مدنی شرکت را تعریف کرده است؛ اما آیا تعریف قانون مدنی از شرکت با آنچه در مورد شرکت تجاری صادق است مطابقت دارد؟ پاسخ به این پرسش مستلزم این است که ابتدا شرکت مدنی را بشناسیم. این موضوع را در مبحث اول بررسی می کنیم. مبحث دوم را نیز به تعریف شرکت تجاری اختصاص خواهیم داد.

تعریف شرکت تجاری

همان طور که گفته شد قانون تجارت ایران، تعریفی از شرکت تجاری بیان نکرده و در واقع، در ماده 20 که فصل اول از باب سوم قانون تجارت با آن آغاز می شود، فقط به شمارش اقسام مختلف شرکت تجاری پرداخته است.
در قانون تجارت فرانسه که الگوی قانون تجارت ما بوده است نیز شرکت تجاری تعریف نشده است  به همین علت قانون گذار ایران سکوت کرده است ؛ اما سکوت قانون تجارت فرانسه قابل توجیه است؛ زیرا قانون مدنی این کشور در ماده 1832 شرکت را تعریف کرده است و قانون گذار فرانسه ضرورتی به تکرار آن در قانون تجارت ندیده است؛ در حالی که تقلید صرف قانون گذار ایران از قانون تجارت فرانسه خلثی قانونی ایجاد کرده است؛ چرا که آنچه در قانون مدنی ما در تعریف شرکت آمده با حقیقت شرکت در حقوق تجارت متفاوت است. در واقع، در حالی که شرکت در حقوق تجارت ما ریشه در حقوق اروپایی دارد، شرکت در حقوق مدنی، در درجه اول متکی بر موازین فقهی است.
در تعریف شرکت تجاری، استادان متقدم حقوق تجارت پاسخ های متفاوتی داده اند. به عقیدۀ دکتر ستوده تهرانی: «شرکت تجارتی عبارت است از سازمانی که بین دو یا چند نفر تشکیل می شود که در آن هر یک سهمی به صورت نقد یا جنس یا کار خود در بین می گذارند تا مبادرت به عملیات تجارتی نموده و منافع و زیان های حاصله را بین خود تقسیم کنند».این تعریف دو نقص عمده دارد که هر دو از مجموع مقررات قانون تجارت و لایحه قانونی 1347 در مورد شرکت های سهامی استنباط می شود. اولین نقص این است که در آن به شرکت نه به عنوان یک قرارداد بلکه به عنوان یک مؤسسه و سازمان (یک شخص حقوقی) نگریسته می شود؛ در حالی که شرکت ، پیش از هرچیز، یک قرارداد است. نقص دیگر این است که شرکت را تنها مؤسسه یا سازمانی تلقی می کند که مبادرت به عملیات تجارتی می کند، در صورتی که می دانیم گاه شرکت، به صرف اینکه در قالب شرکت هایی ایجاد شده که در ماده 20 قانون تجارت ذکر شده اند، شرکت تجارتی تلقی می شود، حتی اگر عمل غیر تجارتی انجام دهد. در واقع، ماده 2 لایحه قانونی 1347 در مورد شرکت سهامی مقرر کرده است: «شرکت سهامی شرکت بازرگانی محسوب می شود ولو اینکه موضوع عملیات آن امور بازرگانی نباشد». البته چون تعریف دکتر ستوده تهرانی پیش از تصویب لایحۀ اخیر ارائه شده است،  اشکال دوم فقط به خود تعریف وارد است و نباید بر عدم آگاهی ایشان حمل شود.

کیا ثبت ارائه دهنده خدمات ثبت شرکت- ثبت برند و ثبت تغییرات شرکت است.
دکتر منصور صقری نیز در مقاله ای محققانه، پس از بررسی مواد مختلف قانون تجارت، شرکت تجارتی را چنین تعریف کرده است: «شرکت عهدی است که به وسیله آن دو یا چند شخص توافق می کنند آورده هایی را به منظور تقسیم منافع احتمالی، مشترکاً مورد تجارت قرار دهند». این تعریف سه ایراد دارد:
اول اینکه برعکس تعریف دکتر ستوده تهرانی، در این تعریف، شرکت مؤسسه محسوب نشده است، بلکه از آن فقط به عنوان یک عهد (قرارداد) یاد می شود. همان طور که گفتیم، شرکت یک قرارداد است. اما شرکت معنای دیگری نیز دارد. در واقع، آورده های شرکا به این منظور جمع می شود که دارایی مستقلی از دارایی هر یک از شرکا تشکیل شود و این دارایی به امری اختصاص دارد که شرکت برای به انجام رساندن آن ایجاد شده است. به همین دلیل در اینجا از شخص حقوقی صحبت می شود که همان شرکت است. مطالعه قوانین و مقررات تجاری نشان می دهد که در این مقررات، شرکت بیشتر  یک شخص حقوقی تلقی شده است تا یک قرارداد.
دوم اینکه در این تعریف فقط به « تقسیم منافع احتمالی» اشاره شده است، حال آنکه مسلم است شرکا در زبان های احتمالی نیز سهیم اند.
سوم اینکه شرط تجارتی بودن شرکت را تجارتی بودن عمل شرکت می داند؛ در حالی که شرکت تجارتی ممکن است، به صرف شکل آن، تجارتی تلقی شود، حتی اگر به عمل غیر تجارتی بپردازد.
واقعیت این است که در حقوق ایران شرکت تجارتی شرکتی است که یا به موجب مقررات قانون تجارت و یا به موجب لایحه قانونی 1347 تشکیل می شود و یا به صورتی غیر از آن، ولی مبادرت به عملیات تجارتی می کند. در صورتی که شرکت به صورت یکی از شرکت های موضوع ماده 20 قانون تجارت باشد گاه به صرف صورت،  شرکت تجارتی محسوب می شود، حتی اگر معاملات غیر تجارتی انجام دهد( مانند آنچه در ماده 2 لایحه قانونی 1347 در مورد شرکت های سهامی عام و خاص آمده است) و گاه امکان تشکیل شرکت تجارتی وجود ندارد، مگر آنکه موضوع آن تجارتی باشد(مانند آنچه در مورد شرکت تضامنی و نسبی صادق است). ماده 220 قانون تجارت نیز شرکت هایی را که به صورت یکی از شرکت های مندرج در قانون تجارت در نیامده باشند، در صورتی که به امور تجارتی  بپردازند، شرکت تضامنی تلقی کرده که از انواع شرکت های تجارتی است.
با توجه به آنچه گفتیم، شرکت تجارتی را می توان چنین تعریف کرد: «شرکت تجارتی، قراردادی است که به موجب آن دو یا چند نفر توافق  می کنند سرمایه مستقلی را که از جمع آورده های آنها تشکیل می شود، ایجاد کنند و به مؤسسه ای که برای انجام مقصود خاصی تشکیل می گردد، اختصاص دهند و در منافع و زیان های احتمالی حاصل از به کارگیری سرمایه سهیم  شوند».
مفهوم این تعریف را با بیان خصایص شرکت تجارتی که موضوع بخش دوم این فصل است، روشن می کنیم.

ثبت شرکت تجاری را با کیا ثبت تجربه کنید. 

تعریف شرکت مدنی

در حقوق مدنی، شرکت به دو معنای عام و خاص به کار رفته میشود در معنای عام، شرکت عبارت است از عقدی که طرفین،کار یا سرمایه خود را برای رسیدن به سودی خاص جمع می کنند. در این معنا، علاوه بر عقد شرکت، که موضوع مواد 571 به بعد قانون مدنی است، عقد مضاربه، عقد مزارعه و عقد مساقات هم از مصادیق شرکت حساب می آیند در معنای خاص، شرکت یکی از عقود معینی است که همراه با اشاعه در حق مالکیت ایجاد می شود. معمولاً هرگاه در حقوق مدنی از شرکت صحبت می شود، مقصود همین نوع خاص است.
به موجب ماده 571 قانون مدنی: « شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه». این شرکت ممکن است اختیاری یا قهری باشد(ماده 572 ق.م). شرکت قهری بر توافق شرکا استوار نیست، بلکه در نتیجۀ  اجتماع حقوق مالکان، به سبب امتزاج یا ارث تحقق می یابد(ماده 574 ق.م) برعکس، شرکت اختیاری حاصل ارادۀ طرفین است؛ زیرا « یا در نتیجه عقدی از عقود حاصل می شود یا در نتیجۀ عمل شرکاء، از قبیل مزج اختیاری یا قبول مالی مشاعاً در ازای عمل چند نفر و نحو اینها» (ماده 573 ق.م).
از ملاحظه ماده 571 قانون مدنی استنباط می شود که شرکت، حالتی است که در آن چند نفر به طور مشاع، مالک مال واحدی هستند؛ یعنی هر یک در جزء جزء مال دارای حق مالکیت اند. در این تعریف به اسباب مالکیت مشاع اشاره نشده است که ممکن است یا ناشی از ارادۀ شرکا باشد یا به صورت قهری تحقق پیدا کند.
آنچه در قانون مدنی جلب توجه می کند این است که امکان دارد مالکیت مشاع ناشی از هر عقدی که چنی حالتی را ایجاد می کند، و منحصر به عقدی با نام و عنوان شرکت نیست؛ یعنی عقدی که در آن طرفین توافق کنند حقوق مالکیت اختصاصی خود را مخروج و مالکیت مشترکی ایجاد کنند. همان طور که در ماده 573 قانون مدنی آمده است، شرکت اختیاری ممکن است در نتیجه عقدی از عقود ایجاد شود؛ مانند اینکه مالکی نیمی از مال خود را به دیگری بفروشد، یا صلح یا هبه کند. در این گونه مثال ها، سبب مالکیت مشترک(شرکت) در حقیقت عقدی است که عنوان بیع یا صلح یا هبه دارد، نه عقدی به نام شرکت.
در فقه و حقوق مدنی ایران، درباره وجود عقدی مستقل به نام «شرکنت» تردیدهایی وجود داشته است معدودی از مؤلفان منکر موجود این عقد هستند. به عقیده اینان، شرکت نتیجه امتزاج و اشاعه در مالکیت است و این نتیجه ممکن است یا بر اثر یکی از عقود معین(که شرکت در شامل نمی شوند) حاصل شود یا به طور قهری، برعکس، جمعی دیگر برای عقد شرکت اصالت قائل شده اند. این گروه عقد شرکت را در ایجاد اشاعه مؤثر دانسته و آن را در کنار بیع، صلح و معاوضه، در زمرۀ عقود معین شمرده اند. ظاهراً قانون مدنی نیز همین نظر را اتخاذ کرده است؛ چه شرکت را در ذیل مبحث مربوط به عقود معین آورده است.
اما در حال حاضر، عقیده غالب این است که اجتماع مالکیت اشخاص متعدد در شی ء واحد می تواند به موجب عقدی صورت گیرد که عقد شرکت نام دارد. این عقد را چنین تعریف کرده اند: «عقدی است که به موجب آن دو یا چند شخص، به منظور تصرف مشترک و تقسیم سود و زیان و گاه به مقصود دیگرف حقو خود را در میان می گذارند تا به جای آن مالک سهمی مشاع از این مجموعه شوند». در این تعریف، عقد شرکت از اشاعۀ ساده جدا می شود و شرکت در ایجاد آن هدفی خاص را دنبال می کنند که می توانند یا به صورت بردن و تقسیم سود مادی باشد یا جنبه اخلاقی و اجتماعی داشته باشد؛ مانند کمک به درماندگان و تشویق دانشمندان و محققان.
باید پرسیدد آیا این تعریف را می توان به شرکت به مفهوم قانون تجارت تسری داد یا خیر. پاسخ، البته منفی است؛ اما نفی تعریف مزبور جنبه مطلق ندارد؛ چه همان طور که خواهیم دید، بعضی از عناصر تعریف مزبور در تعریف شرکت جاری نیز به چشم می خورد. آنچه باید گفت این است که:
اولاً در شرکت به مفهوم تجاری، هدف شرکا چیزی جز بردن سود و تقسیم آن میان خود نیست. بنابراین، تشکیلاتی که برای هدف های اخلاقی و اجتماعی و امثال اینها تأسیس و به اصطلاح «انجمن» نامیده می شوند، شرکت تجاری به حساب نمی آیند؛
ثانیاً در شرکت مدنی، ارتباط شخصیتی شرکا ب مال مشاع محو نمی شوند؛ در حالی که در شرکت تجاری شخصیت جمعی شرکا که از آن به «شخصیت حقوقی تعبیر می شود مالک مال می گردد. در واقع، در شرکت مدنی فرض بر این است که تعبیر می شود مال مال می گردد. در واقع، در شرکت مدنی فرض بر این است که امول شرکا به خودشان تعلق دارد و سود و زیان ناشی از اداره شرکت به خود ایشان برمی گردد؛ حال آنکه، همان طور که خواهیم دید؛ شرکت تجاری دارای شخصیت حقوقی است و مال مشاع که توسط شرکا در میان گذاشته می شود، متعلق به شرکت، یعنی شخص حقوقی است.
اما چگونه می توان شرکت تجاری را از شرکت مدنی باز شناخت؟ این سؤالی است که با تعریف شرکت تجاری (در مبحث دوم) سعی در پاسخگویی به آن داریم.
شرکت تضامنی

شرکت تضامنی شرکتی است که تحت نام مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل می شود اگر دارایی شرکت برای تادیه تمام دیون کافی نباشد هر یک از شرکا مسئول پرداخت تمام دیون شرکت است .
هر قراری بین شرکاء بر خلاف این ، ترتیب داده شده باشد ، در مقابل اشخاص ثالث کان لم یکن خواهد بود .
در اسم شرکت تضامنی باید عبارت (شرکت تضامنی )و حداقل اسم یک نفر از شرکا ذکر شود . در صورتی که اسم شرکت مشتمل بر اسامی  تمام شرکا نباشد ، باید بعد اسم شریک یا شرکایی که ذکر شده است ؛ عبارتی از قبیل (و شرکا) یا (و برادران )قید شود (ماده 117 ق.ت)
شرکت تضامنی وقتی تشکیل می شود که تمام سرمایه نقدی تادیه و سهم الشرکه غیر نقدی نیز تقویم و تسلیم شده باشد . در شرکت تضامنی منافع به نسبت سهم الشرکه بین شرکت تقسیم می شود مگر آن که شرکت نامه غیر از این ترتیب را مقرر داشته باشد . در شرکت تضامنی ، شرکاء باید لااقل یک نفر از میان خود یا از خارج به سمت مدیر معین نماید .
حدود مسئولیت مدیر یا مدیران شرکت تضامنی همان است که در ماده 51 مقرر شده است . در شرکت تضامنی اگر سهم الشرکه یک یا چند نفر غیر نقدی باشد ، باید سهم الشرکه مزبور قبلا به تراضی تمام شرکا تقویم شود . در شرکت تضامنی هیچ یک از شرکاء نمی توانند سهم خود را به دیگری منتقل کند ، مگر به رضایت تمام شرکا، مادام که شرکت تضامنی منحل نشده مطالبه فروض آن باید از خود شرکت به عمل آید و پس از انحلال طلبکاران شرکت می توانند برای وصول مطالبات خود به هر یک از شرکا بخواهند و یا به تمام آن ها رجوع کنند . در هر حال هیچ یک از شرکاء نمی توانند به استناد این که میزان قروض شرکت از میزان سهم او در شرکت تجاوز می نماید ، از تادیه قروض شرکت امتناع ورزند . فقط در روابط بین شرکاء مسئولیت هر یک از آن ها در تادیه قروض شرکت به نسبت سرمایه خواهد بود ، که در شرکت گذاشته است آن هم رد صورتی که در شرکت نامه ترتیب دیگری اتخاذ نشده باشد .
هر کس به عنوان شریک ضامن در شرکت تضامنی موجود داخل شود؛ متضامنا با سایر شرکاء مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته اعم ، از  اینکه در اسم شرکت تغییری داده شده یا نشده باشد . هر قراری که بین شرکاء بر خلاف این ترتیب داده شده باشد ، در مقابل اشخاص کان لم یکن خواهد بود . هر گاه شرکت تضامنی منحل شود مادام که قروض شرکت از دارایی آن تادیه نشده هیچ یک از طلبکاران شخصی شرکت حقی در آن دارایی نخواهد داشت . اگر دارایی شرکت برای پرداخت قروض آن کفایت نکند طلبکاران شرکت حق دارند بقیه طلب خود را از تمام یا فرد شرکای ضامن مطالبه کنند ولی در این مورد طلبکاران شرکت بر طلبکاران شخصی شرکاء حق تقدم نخواهند داشت.
به ورشکستگی شرکت تضامنی بعد از انحلال نیز می توان حکم داد ، مشروط بر اینکه دارایی شرکت تقسیم نشده باشد . ورشکستگی شرکت ملازمه قانونی با ورشکستگی شرکاء و ورشکستگی بعضی از شرکاء ملازمه قانونی با ورشکستگی شرکت ندارد . طلبکاران شخصی شرکاحق ندارند طلب خود را از دارایی شرکت تامین یا وصو کنند .ولی میتوانند نسبت به سهمیه مدیون خود از منافع شرکت یا سهمی که در صورت انحلال شرکت ممکن است به فرد مزبور تعلق گیرد ، هر اقدامی قانونی که مقتضی باشد به عمل آورند .
طلبکاران شخصی شرکاء در صورتی که نتوانسته باشند طلب خود را از دارایی شخصی مدیون خود وصوغل کنند و سهم مدیون از منافع شرکت کافی برای تادیه طلب آن ها نباشد می توانند انحلال شرکت را تقاضا نمایند .(اعم از این که شرکت برای مدت محدود تشکیل شده باشد یا نه ) مشروط بر این که لااقل شش ماه قبل قصد خود را به وسیله اظهارنامه رسمی به اطلاع شرکت رسانیده باشد در این صورت شرکت یا بعضی از شرکا می توانند مادام که حکم نهایی انحلال صادر نشده با تادیه طلب داینین مزبور تا حد دارایی مدیون در شرکت یا با جلب رضایت آنان به طریق دیگر از انحلال شرکت جلوگیری کنند . نه مدیون شرکت می تواند در مقابل طلبی که ممکن است از یکی از شرکا داشته باشد استناد به تهاتر کند، نه خود شریک می تواند در مقابل قروضی که ممکن است طلبکار او به شرکت داشته باشد به تهاتر استناد نماید . معذلک کسی که طلبکار شرکت و مدیون به یکی از شرکا بوده و پس از انحلال شرکت طلب او لاوصول مانده در مقابل آن شریک حق استناد به تهاتر خواهد داشت .
در صورت ورشکستگی یکی از شرکا و همچنین در صورتی که یکی از طلبکاران شخصی یکی از شرکا به موجب ماده 129 ق.ت انحلال شرکت را تقاضا کرد سایر شرکاء می توانند سهمیه آن شرکت را از دارایی شرکت نقدا تادیه کرده و او را از شرکت خارج کنند .
اگر در نتجه ضررهای وارده سهم الشرکه کم شود، مادام که این کمبود جبران نشده تادیه هر نوع منفعت به شرکت ء ممنوع است .
ماده 133-جز در مورد فوق هیچ یک از شرکا را شرکت نمی تواند به تکمیل سرمایه که به علت ضررهای وارده کم شده است ملزم کرده و یا او مجبور نماید بیش از آنچه که در شرکت نامه مقرر شده است ، به شرکت سرمایه دهد .
هیچ شریکی نمی تواند بدون رضایت سایر شرکاء (به حساب شخص خود یا به حساب شخص ثالث) تجارتی از نوع تجارت شرکت نموده و یا به عنوان شریک ضامن یا شریک با مسئولیت محدود در شرکت دیگری که نظیر آن تجارت را دارد، داخل شود .
هر شرکت تضامنی ، می تواند با تصویب تمام شرکاء به شرکت سهامی مبدل گردد. در این صورت رعایت تمام مقررات راجعه به شرکت سهامی ضروری است .

شرکت تضامنی در موارد ذیل منحل می شود :
الف)در مورد فقرات 1و2 و3 ماده 199 ق.ت .
ب)در صورتی تراضی تمام شرکا .
ج)در صورتی که یکی از شرکاء به دلایلی انحلال شرکت را از محکمه تقاضا نماید و محکمه آن دلایل را موجه دانسته و حکم به انحلال بدهد .
د)در صورت فسخ یکی از شرکاء مطابق ماده 137.
ه)در صورت ورشکستگی یکی از شرکا مطابق ماده 137.
و)در صورت فوت یا محجوریت یکی از شرکا مطابق ماده 139و140.
تبصره :در مورد بند ج هر گاه دلایل انحلال منحصرا مربوط به شریک یا شرکا ی معین باشد محکمه می تواند به تقاضای سایر شرکاء به جای انحلال حکم اخراج آن شریک یا شرکای معین را بدهد .
فسخ شرکت در صورتی ممکن است که در اساسنامه این حق از شرکاء سلب نشده و ناشی از قصد اضرار نباشد ، تقاضای فسخ باید شش ماه قبل از فسخ کتبا به شرکاء اعلام شود .
اگر در اساسنامه باید سال به سال به حساب شرکت رسیدگی شود ، فسخ در مورد ختم محاسبه سالیانه به عمل می آید .
در مورد ورشکستگی یکی از شرکا انحلال وقتی صورت می گیرد که مدیر تصفیه کتبا تقاضای انحلال شرکت را نموده واز تقاضای مزبور شش ماه گذشته و شرکت مدیر تصفیه را از تقاضای انحلال منصرف نکرده باشد .
در صورت فوت یکی از شرکا ء بقای شرکت موقوف به رضایت سایر شرکاء و قائم مقام متوفی خواهد بود .
اگر سایر شرکا به بقاء شرکت تصمیم نموده باشد ، قائم مقام باید در مدت یک ماه از تاریخ فوت رضایت یا عدم رضایت خود  را راجع به بقای شرکت کتبا اعلام نماید ، در صورتی که قائم مقام متوفی رضایت خود را اعلام نمود نسبت به اعمال شرکت در مدت مزبور از نفع و ضرر شریک خواهد بود . ولی در صورت اعلام عدم رضایت در منافع حاصله در مدت مذکور شریک بوده و نسبت به ضرر آن مدت سهیم نخواهد بود .
سکوت تا انقضای یک ماه در حکم اعلام رضایت است .
در مورد محجوریت یکی از شرکا ء مطابق مدلول ماده فوق عمل خواهد شد (مواد 118 الی 140 قانون تجارت )

تشکیل شرکت تضامنی
سازماندهی شرکت تضامنی
حیات شرکت تضامنی
انحلال شرکت تضامنی
ضمایم
اساسنامه شرکت تضامنی
نمونه صورت جلسه افزایش سرمایه در شرکت های با مسئولیت محدود
نمونه صورت جلسه کاهش  سرمایه و خروج شریک در شرکت های با مسئولیت محدود
مبحث دوم: آثار بطلان شرکت
در صورت صدور حکم بطلان شرکت، توسط دادگاه، شرکت دیگر وجود نخواهد داشت؛ اما مشکل زمانی است که شرکت در گذشته وجود داشته و معاملاتی نیز با اشخاص ثالث دادده است. مسئله ای که مطرح می شود این است که آیا معاملات مزبور را باید برای شرکت تلقی کرد یا برای خود شرکا و اگر معاملات گذشته برای شرکت تلقی شوند، شرکت را از چه نوع باید محسوب داشت؟
برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است بار دیگر به ماده 220 قانون تجارت رجوع کنیم. این ماده تعیین کرده است: «هر شرکت ایرانی که فعلاً وجود داشته یا در آتیه تشکیل شود با اشتغال به امور تجارتی، خود را به صورت یکی از شرکت های مذکور در این قانون در نیاورده و مطابق مقررات مربوطه به آن شرکت عمل ننمایند، شرکت تضامنی محسوب شده و احکام راجع به شرکتهای تضامنی در مورد آن اجرا می گردد».
لفظ «تشکیل» را در این ماده نباید به معنای ایجاد شرکت تلقی کنیم؛ چه زمانی از ایجاد شرکت سخن می گوییم که میان طرفین قرارداد رسمی شرکت وجود داشته باشد؛ اما در اینجا، تشکیل به معنای گرد هم آمدن گروهی از اشخاص است برای انجام دادن امور تجارتی و شامل موردی هم می شود که اساساً مزبور قرارداد کتبی شرکت منعقد نکرده اند. اگر تنها عیب و نقص شرکت این باشد که قراردادی وجود ندارد، شرکت را نمی توان غیر موجود و به اصطلاح باطل تلقی کرد، بلکه شرکت زمانی باطل است که شرایط دیگر تشکیل وجود نداشته باشد؛ شرایطی مثل اهلیت یکی از شرکا یا مشروعیت موضوع فعالیت شرکت بیهوده نیست که ماده 198 قانون تجارت، ناظر به مواد 196 و 197 این قانون، عدم انتشار خلاص شرکتنامه و منضمات آن را موجب بطلان خود شرکت تلقی نکرده است و مقرر می دارد: «اگر به علت عدم رعایت دستور دو ماده فوق، بطلان عملیات شرکت اعلام شد، هیچ یک از شرکا نمی توانند این بطلان را در مقابل اشخاص ثالثی که با آنها معامله کرده اند، عذر قرار دهند». ماده 197 با مفاد ماده 220 هماهنگ است؛ چه ماده 220 نیز عدم ثبت و انتشار آگهی در مورد تشکیل شرکت را موجب بطلان شرکت تلقی نمی کند، بلکه آن را به عنوان شرکت تضامنی، متعهد عملیات شرکا می داند. بطلان عملیات شرکت که ممکن است به سبب عدم رعایت مواد 196 و 197  قانون تجارت به عمل آید فقط در رابطۀ میان خود شرکا معتبر است نه در رابطه میان شرکت و اشخاص ثالث و بنابراین، اشخاص ثالث می توانند تعهدات باطل را صحیح تلقی کنند.
به این ترتیب، بطلان شرکت در مقایسه با بطلن قراردادهای مشابه دیگر، وضعیت خاصی پیدا می کند. برای توضیح مطلب باید بین دو فرض تفکیک قائل شد:
فرض اول این است که در شرکت، یکی از تشریفات قانون تجارت مراعات نشده است که در این صورت، شرکت از دید اشخاص ثالث موجود و در حکم شرکت تضامنی است و عملیات گذشته آن صحیح تلقی شده، شرکا نیز شرکای ضامن خواهند بود،
فرض دوم این است که شرکت به دلیل دیگری،مثل عدم اهلیت یکی از شرکا یا عدم رضایت یکی از آنان یا نامشروع بودن موضوعش، موجود نیست که در چنین صورتی، به حکم قواعد عام، شرکت باطل است و در نتیجه چنین فرض می شود که هر یک از شرکا برای خود معامله کرده اند؛ چه وقتی شرکتی اصلاً وجود نداشته باشد، طبعاً شریک نمی تواند به نام و حساب آن معامله ای کرده باشد.
در فرض دوم، هر معامله کننده ای می تواند فقط به شریکی مراجعه کند که با او معامله کرده است؛ در حالی که در فرض اول، معامله کنندگان با هر شریک حق مراجعه به همه شرکا را خواهند داشت که متضامناً مسئول پرداخت دیون شرکت اند.

مبحث سوم: مسئولیت مدنی شرکا در صورت بطلان شرکت
این ضمانت اجرا که در صورت عدم رعایت مقررات راجع به تشکیل شرکت تجاری، شرکت باطل تلقی می شود به تنهایی برای حفظ  حقوقی اشخاص ثالثی که با شرکت معامله کرده اند، کافی نیست. شرکا ممکن است مدتها با اشخاص  ثالث تحت پوشش شرکت معاملاتی کرده باشند و پس از معلوم شدن اینکه شرکت باطل است نتوانند انجام معاملات را از شرکت مطالبه کنند. آیا در چنین شرایطی، شرکایی که بطلان شرکت ناشی از خطای آنهاست نباید جوابگو باشند؟ البته پاسخ مثبت است؛ اما قانون تجارت در این باره هیچ قاعده ای مقرر نکرده است و در نتیجه، اشخاص ثالثی که با شرکت معامله ای کرده اند ـ به خیال اینکه شرکت موجود است ـ می توانند خسارت وارد به خود بر اثر بطلان را مطالبه کنند. فرض کنیم پس از ثبت شرکت، معلوم شود که شرکا بر خلاف اعلامشان به اداره ثبت شرکتها، تشریفات مربوط به تقویم و تسلیم سرمایه غیرنقدی را که در شرکتهای اشخاص شرط تشکیل  شرکت است، انجام نداده اند و شخص ثالث ذی نفع، ابطال شرکت را به همین دلیل از دادگاه درخواست می کند و حکم بطلان شرکت نیز صادر می شود. اشخاص ثالثی که بر اثر این بطلان متضرر می شوند می توانند به شرکا مراجعه کنند؛ چون ادعای خلاف شرکا مبنی بر اینکه سرمایه غیر نقدی تسلیم شده است، موجب گمراه  کردن اداره ثبت شرکتها و به تبع آن، گمراه کردن اشخاص ثالثی شده است که فکر می کرده اند شرکت ثبت شده به درستی تشکیل شده و موجود است.
تعیین اشخاص مسئول بطلان شرکت و میزان خسارت، تابع قواعد عام حقوق مدنی خواهد بود. بنابراین مدعی ورود خسارت باید ضمن اثبات وجود خسارت، رابطه علیت میان خسارت وارد و خطای شریک و شرکا را با مطابق مقررات راجع به مسئولیت مدنی به اثبات برساند.
مبحث اول: موارد بطلان شرکت
ضمن بیان شرایط تشکیل شرکت گفته میشود که شرکت در صورتی تشکیل می شود که قرارداد آن به درستی تنظیم شده و سایر شرایط لازم برای تشکیل، از جمله پرداخت کل سرمایه نقدی و تقویم و تسلیم آورده غیر نقدی محقق شده باشد. اگر این شرایط محقق نشود، شرکت تشکیل نمی شود و به عبارت دیگر شرکت کان لم یکن و باطل اعلام میشود.
شرایط تشکیل شرکت را در بخشهای قبل گفته شد. بنابراین، ذکر دوباره شرایطی که عدمشان موجب بطلان شرکت است ضروری نیست. به طور خلاصه موارد عمده بطلان شرکت عبارت اند از: نامشروع بودن موضوع شرکت، عدم اهلیت یکی از شرکا، نامشروع بودن جهت شرکت، عدم رضایت یک یا چند شرکت در انعقاد عقد شرکت، قید شرط خلاف مقتضای عقد شرکت (برای مثال، حذف کامل سود یا ضرر برای یکی از شرکا)، عدم پرداخت کل سرمایه نقدی و عدم  تقویم و تسلیم غیرنقدی در شرکتهای اشخاص.
هیچ مورد خاص دیگری، جز مواردی که در قانون مدنی و قانون تجارت سبب بطلان  شرکت ذکر شده است، باعث بطلان شرکت نمی شود و برخلاف آنچه گفته شده است،  عدم ثبت شرکت در دفتر ثبت شرکتها و عدم اعلان شرکت در روزنامه ای کثیر الانتشار، موجب بطلان شرکت نیست، بلکه ممکن است مجوز انحلال شرکت باشد که با بطلان متفاوت است(ماده 2قانون ثبت شرکتها).
هر ذی نفع می تواند تقاضای بطلان شرکت را در دادگاه مطرح کند و طرح دعوا نیز تابع قواعد عام است و دادگاه، در صورت وجود شرط بطلان، چاره ای جز صدور حکم بطلان ندارد؛ بر خلاف آنچه در حقوق بعضی کشورهای پیشرفته، مانند فرانسه، وجود دارد. این کشورها در قانون گذاری معاصر خود امکان تصحیح نقصی را که قاعدتاً موجب بطلان شرکت می شود، از طرف اشخاص ذی نفع پیش بینی کرده اند.

گفته شد در ازای آوردن حصه به شرکت، شریک دارای حقی می شود که در شرکتهای اشخاص به سهم الشرکه از آن یاد می شود. سهم الشرکه، برخلاف سهم در شرکتهای سهامی، در ورقه ای که بیانگر آن باشد، درج نمی شود. این امر به این دلیل است که در شرکت های اشخاص، اصل غیر قبل انتقال بودن سهم الشرکه، به هیچ شریکی اجازه نمی دهد تا حق خود را در شرکت آزادانه به دیگری منتقل کند. عدم گنجاندن حق مزبور در ورقه خاص، آن طور که در مورد سهم در شرکت های سهامی صادق است، از شریک امکان عملی انتقال حق را سلب می کند.
گفتار اول: خصایص سهم الشرکه
ماهیت حقوقی سهم الشرکه مشخص نمی شود، مگر آنکه خصایص آن یک به یک بیان شود. این خصایص به این شرح اند:
الف) سهم الشرکه حق مالی است. حق شریک در شرکت یک حق مالی است؛ زیرا ارزش مبادله ای دارد. اگر به قانون مدنی مراجعه کنیم، این حق مالی را یا باید جزء حقوق عینی قرار دهیم یا حقوق دینی؛ زیرا قانون مدنی جز این دو دسته حق را نمی شناسد.
حق شریک را نمی توان از حقوق عینی تلقی کرد؛ چه با آوردن حصه در شرکت، مال آورده شده، به شرکت منتقل می شود و شریک مالک آورده باقی نمی ماند تا به همراه شرکای دیگر، مالک جزئی از دارایی جمعی حاصل از آورده ها باشد. در واقع، تحلیل رابطه شرکا با یکدیگر و با شرکت نشان می دهد که شرکا به دلیل آوردن حصه، طلبکار یکدیگر نمی شوند، بلکه طلبکار شرکت اند که دارایی به او منتقل شده است. انتقال این دارایی در مقابل حقی است که شرکا نسبت به منافع احتمالی دارند، یا نسبت به حصه ای از دارایی شرکت که بعد از تقسیم دارایی موجود شرکت ممکن است به آنان تعلق گیرد. این طلب دارای خصیصه ویژه ای است که آن را از طلبهایی نظیر قرض جدا می کند؛ چرا که اولاً طلب شریک از شرکت، طلبی است احتمالی و مشروط به ایجاد نفع و نیز باقی بودن دارایی بعد از محو شرکت و ثانیاً طلب مزبور، متضمن حق دخالت شریک در اداره شرکت است؛ در حالی که در موارد مشابه، مثل قرض، طلبکار حق دخالت در امور مدیون را ندارد. مع ذلک، حق شریک در شرکت با دیگر طلبها، این خصیصه مشترک را دارد که مانند هر طلب دیگر نزد شخص ثالث، از جانب طلبکاران شخصی شریک قابل توقیف است. در واقع، شرکت، شخص ثالثی است که مدیون شریک است و دین شرکت، حقی است که شریک به دلیل آوردن مالی، در مقابل شرکت پیدا کرده است. این حق چون ارزش مبادله ای دارد، توسط طلبکاران شریک، در نزد شرکت قابل توقیف خواهد بود.
ب)سهم الشرکه حق شخصی است. گفتیم یکی از خصایص قرارداد شرکت اشخاص این است که در آن، شرکا به دلیل شخصیت یکدیگر قرارداد را منعقد می کنند و به همین علت، هرگاه معلوم شود که شریکی در تشخیص شخصیت شرکای دیگر دچار اشتباه شده است، قراردارد قابل ابطال است. این خصیصه به حق شریک در شرکت نیز جنبه شخصی داده و آن را قائم به شخص شریک کرده است. نتیجه شخصی بودن حق شریک در شرکت این است که اولاً شریک نمی تواند بدون رضایت شرکای دیگر از شرکت خارج شده، شخص دیگری را به جای خود وارد شرکت کند؛ ثانیاً اگر یکی از شرکا فوت کند، معمولاً شرکت به پایان می رسد.
ج) سهم الشرکه مال منقول است. تعیین منقول و یا غیر منقول بودن سهم الشرکه به ویژه از نظر تعیین صلاحیت دادگاه ها مفید است. ماده 529 قانون مدنی فرانسه، به صراحت سهم شریک در شرکت را از اموال منقول تلقی کرده است، حتی اگر شرکت دارای اموال غیر منقول باشد. در قانون مدنی ایران چنین صراحتی دیده نمی شود؛ ولی چون ماده 20 قانون اخیر، کلیه دیون از قبیل قرض و ثمن مبیع را از حیث صلاحیت دادگاه ها در حکم منقول تلقی کرده است، سهم الشرکه شریک را که دین شرکت به شریک است باید از حقوق مالی منقول به حساب آورد. مع ذلک، باید موردی را که دعوای راجع به سهم الشرکه میان یکی از طلبکاران و شریک مطرح است از موردی که دعوای مزبور میان شرکت و شرکا، یا شریک و شرکای دیگر مطرح است، تفکیک کرد. در صورت اول، طلبکاری که علیه شریک اقامه دعوا می کند باید به دادگاهی مراجعه کند که شریک (خوانده) در حوزۀ  آن اقامت دارد(ماده 11 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی انقلاب) و در صورت دوم، دعوا باید در مرکز اصلی شرکت مطرح گردد(ماده 22 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب).
د) سهم الشرکه قابل توثیق نیست. در حقوق فرانسه، تردید وجود ندارد که سهم شریک در شرکت قابل توثیق است؛ یعنی صاحب سهم می تواند حق خود را در شرکت راه با آنکه یک طلب احتمالی است، به مناسبت دینی که به دیگری دارد، وثیقه پرداخت دین مزبور قرار دهد. در حقوق ایران، از آنجا که طلب قابل توثیق نیست،  مسلم است که حق شریک در شرکت نیز قابل توثیق نیست. ماده 774 قانون مدنی مقرر می کند: «مال مرهون باید عین معین باشد و رهن دین و منفعت باطل است». طراحت ماده اخیر ما را از هر گونه استدلال بی نیاز می کند؛ اما لازم است تذکر داده شود که وثیقۀ  سهم در مورد سهام شرکتهای سهامی پذیرفته شده است. البته این پذیرش جنبه مطلق ندارد و فقط در مورد سهام میدان شرکت قابل اعمال است آن هم در شرایط مذکور در مده 114 لایحه قانونی 1347. در مورد سایر سهام، چون سهم، همان طور که گفته شد، طلب شریک است از شرکت، توثیق مصداق ندارد.
هـ) سهم الشرکه قابل توقیف است. در حقوق فرانسه، قابل توثیق بودن سهم الشرکه به این دلیل است که سهم الشرکه قابل توقیف است: چیزی که قابل توقیف است باید قابل توثیق هم باشد، این یک قاعده منطقی است؛ اما در حقوق ایران به دلیل وجود ماده 774 قانون مدنی، این قاعده اعمال نمی شود. در واقع در حقوق ایران، سهم الشرکه شریک در شرکت، یعنی شخصی که نسبت به رابطه حقوقی شریک و طلبکار او ثالث تلقی می شود، توسط طلبکار قابل توقیف است. این امر به دلیل آن است که اولاً به طور کلی، هر طلبی را که بدهکار نزد اشخاص ثالث دارد می توان نزد اشخاص ثالث قابل توقیف دانست و ثانیاً اگر چه طلبکاران شریک، حق مطالبه طلب خود از دارایی شرکت را ندارند، می توانند نسبت به سهم مدیون در شرکت، اقدام قانونی، از جمله توقیف سهم الشرکه شریک نزد شرکت به عمل آورند(مواد 129، 159 و 189ق.ت). شیوه توقیف به این نحو است که مقام توقیف کننده، یعنی مقام قضایی یا اجرایی، با ارسال نامه ای به شرکت، انتقال حق شریک مدیون را در شرکت ممنوع می کند. در چنین صورتی، شرکت حق ندارد حتی با رضایت تمامی شرکا، سهم الشرکه شریک مورد بحث را تا تعیین تکلیف نهایی قضایی به دیگری منتقل و یا خود آن را تملک کند. در نتیجه، هرگاه سهم الشرکه از توقیف خارج شود، مجدداً حق انتقال آ«، تحت شرایط قانونی، به شریک باز می گردد؛ اما اگر مقام قضایی یا اجرایی قصد نقد کردن سهم الشرکه و پرداخت آن را به طلبکار شریک داشته باشد ، فروش آن با توجه به مقررات اجرای احکام انجام خواهد گرفت،  نتیجۀ این فروش الزاماً این نیست که خریدار جدید حق سهیم شدن در شرکت را پیدا می کند؛ چه شرکت اشخاص شرکتی است که براساس اعتماد شرکا به یکدیگر ایجاد شده است و نمی توان اشخاص جدید را بدون رضایت خودشان به آنها تحمیل کرد. اگر شرکا به جانشینی خریدار رضایت دهند و خریدار نیز چنین اراده ای داشته باشد، مشکلی پیش نخواهد آمد؛ اما اگر چنین توافقی حاصل نشود، طلبکاران می توانند انحلال شرکت را بخواهند؛ مگر آنکه شرکت یا بعضی از شرکا، مادام که حکم نهایی انحلال صادر نشده است، با پرداخت طلب طلبکار تا حد دارایی مدیون در شرکت، یا جلب رضایت او به طریق دیگر از انحلال شرکت جلوگیری کنند. بدیهی است که شرکت در صورتی منحل می شود که طلبکار نتواند از اموال شخصی دیگر شریک، طلب خود را دریافت کند(مواد 129، 159 و 189 ق.ت).
و) سهم الشرکه قابل تقویم است. تقویم سهم الشرکه در ابتدای تشکیل شرکت کار مشکلی نیست. در واقع، ارزش پولی سهم هر شریک مساوی است با ارزش پولی حصه ای که به شرکت آورده است. مشکل زمانی مطرح می شود که به هر دلیلی، مثل بیرون رفتن یکی از شرکا از شرکت یا توقیف سهم الشرکه او در شرکت و صدور اجراییه برای وصول آن از طرف یک مرجع قضایی یا اجرایی، لازم است معلوم شود ارزش پولی سهم شریم در شرکت چه مقدار است. برای مثال، فرض کنیم یکی از شرکا ورشکسته شده است و سهم الشرکه او در شرکت باید به طلبکارانش داده شود. ماده 131 قانون تجارت مقرر کرده است که در چنین صورتی، شرکا باید «... سهم آن شریک را از دارایی شرکت نقداً تأدیه کرده و او را از شرکت خارج کنند» والا طلبکاران می توانند انحلال شرکت را تقاضا کنند. اگر شرکای شرکت تصمیم گرفتند بدهی شریک ورشکسته را از سهم الشرکه او پرداخت کنند، لازم است این سهم الشرکه تقویم شود. اما این تقویم چگونه انجام می شود؟
مسلم است که تقویمی که شرکا می کنند، کافی نیست؛ مگر آنکه طلبکاران شریک این تقویم را بپذیرند؛ ولی اگر میان آنها اختلاف بروز کند، چه باید کرد؟ قانون تجارت قاعده ای برای تقویم معین نکرده است؛ اما دو طریق برای تعیین میزان سهم الشرکه قابل تصور است. طریق اول این است که به بیلان شرکت مراجعه شود. ولی بیلان شرکت، صرف نظر از اینکه ممکن است به عمد صحیح تنظیم نشده باشد،  میزان واقعی دارایی شرکت را مشخص نمی کند. طریق دوم این است که این امر در صورت اختلاف، توسط یک مرجع قضایی به کارشناس واگذار گردد. به هر حال در این باره نیز قوانین ما دارای کاستی اند که باید رفع شود.
گفتار دوم: انتقال سهم الشرکه
نتیجه شخصی بودن حق شریک در شرکت این است که سهم الشرکه، بنابر اصل، غیر قابل انتقال به غیر است. مع ذلک، عدم قابلیت انتقال سهم الشرکه، ذاتی سهم الشرکه نیست؛ چون سهم الشرکه یک مال است و هر مالی قابل انتقال، عدم قابلیت انتقال سهم الشرکه، در واقع ناشی از قرارداد شرکت است: کسی که قرارداد شرکت منعقد می کند به طور ضمنی متعهد می شود حق خود در شرکت را به دیگران منتقل نکند و اگر منتقل کرد، انتقال بی اثر خواهد بود؛ ولی اگر شرایطی که قانون معین و یا قرارداد طرفین پیش بینی کرده است، محقق باشدف سهم الشرکه که قابل انتقال خواهد بود. این شرایط در موردی که انتقال به نحو قراردادی انجام می شود و موردی که انتقال جنبه قهری دارد متفاوت است.

کیا ثبت ارائه دهنده خدمات ثبت برند و ثبت نام شرکت


الف) انتقال قراردادی سهم الشرکه
1.شرایط انتقال. انتقال قراردادی سهم الشرکه مؤثر نیست، مگر آنکه علاوه بر رضایت شرکا، شرایط دیگری هم که قانون معین کرده است محقق باشد.
اول: رضایت شرکا. از آنجا که عدم قابلیت انتقال سهم الشرکه ناشی از قرارداد شرکاست و کلیه شرکا نیز به آن تعهد کرده و رضایت داده اند، برای آنکه سهم الشرکه قابل انتقال باشد، رضایت کلیه شرکا ضروری است(مواد 123، 148  و 185 ق.ت). آمره بودن این قاعده، مؤسسان شرکت را از این منع می کند که در قرارداد شرکت یا در اساسنامه، شرطی را بگنجانند که به موجب آن یکی از شرکا بتواند بدون رضایت کلیه شرکا و برای مثال با رضایت اکثر آنان، شرکت را ترک کرده، سهم خود را به دیگری منتقل کند، و در این باره فرقی نمی کند که انتقال به یکی از شرکای دیگر شرکت باشد یا به اشخاص ثالث. هرگاه شریکی بدون رضایت سایر شرکا، سهم خود را به دیگری منتقل کند، انتقال از نظر شرکت و اشخاص ثالث بلااثر خواهد بود و در نتیجه، شریکی که سهم الشرکه خود را منتقل کرده، شریک باقی مانده و انتقال گیرنده حق ورود به شرکت و دخالت در امور آن را نخواهد داشت. این اصول در مورد شرکت مختلط غیر سهامی قدری تعدیل شده اند؛ چه به موجب ماده 149 قانون تجارت، در مورد این شرکت: «اگر یک یا چند نفر از شرکای با مسئولیت محدود، حق خود را در شرکت بدون اجازه سایرین کلاً بعضاً به شخص ثالثی واگذار نمایند، شخص مزبور نه حق دخالت در اداره شرکت و نه حق تفتیش  در امور شرکت را خواهد داشت»؛  اما شریک شرکت تلقی می شود و از سود شرکت بهره خواهد برد و زیان  شرکت را تحمل خواهد کرد. این قاعده به دلیل نقش فرعی شرکای با مسئولیت محدود در شرکت مختلط غیر سهامی است. مع ذلک، وضعیت شرکای با مسئولیت محدود در شرکتهای مختلط غیر سهامی است. مع ذلک، وضعیت شرکای با مسئولیت محدود در شرکت های مختلط غیر سهامی آن گونه نیست که در شرکتهای با مسئولیت محدود وجود دارد؛ چه در شرکتهای نوع اخیر، کافی است که اکثر شرکا به انتقال سهم الشرکه نظر بدهند تا انتقال مؤثر واقع شود(ماده 102ق.ت).
دوم: شرایط دیگر انتقال. در صورت وجود رضایت کلیه شرکا، انتقال سهم الشرکه، مؤثر نخواهد بود، مگر آنکه شرایط عام انتقال فراهم باشد. در واقع، قراردادی که شرکا منعقد می کنند و به موجب آن به شریکی اجازه خروج از شرکت را می دهند و شریک دیگری را به جای او وارد شرکت می کنند باید دارای شرایط صحت معاملات باشد تا معتبر تلقی شود. همچنین قراردادی که شریک با منتقل الیه منعقد می کند اگر دارای شرایط عام صحت معاملات نباشد، مؤثر نخواهد بود. این شرایط همان شرایط مندرج در ماده 190 قانون مدنی است که بحث در مورد آنها در حوصله این کتاب نیست. علاوه بر این، انتقال باید به طریق مقتضی به اطلاع عموم برسد والا در مقابل اشخاص ثالث مؤثر نخواهد بود. مع ذلک، هیچ نصی در حقوق ایران وجود ندارد که انتقال سهم الشرکه را موکول به تنظیم نوشته کند، جز در مورد سهم الشرکه شرکت با مسئولیت محدود که قانون گذار انتقال آن را موکول به تنظیم سند رسمی کرده است(ماده 103 ق.ت).
2. نتایج انتقال. در واقع، انتقال دهنده، حق خود در شرکت را منتقل می کند که گفتیم، طلبی است که او از شرکت دارد. انتقال ممکن است معوض یا بلاعوض باشد. هرگاه انتقال بلاعوض باشد، باید مطابق مواد 47 و 48 قانون ثبت شرکتها به موجب سند رسمی صورت گیرد والا نمی توان به آن ترتیب اثر داد. در صورتی که در قبال عوض باشد، تابع مقررات انتقال طلب مدنی است؛ چه قانون تجارت در این مورد قاعده ای مقرر نکرده است. در حقوق فرانسه، سهم الشرکه تابع قواعد بیع است؛ زیرا در حقوق این کشور سهم الشرکه از هر حیث مال منقول تلقی می شود و تابع قواعد آن است. در حقو ق ایران، منقول بودن سهم الشرکه به این دلیل است که حق مزبور شریک از شرکت است و طلب طلبکاران از مدیون را قانون مدنی (ماده20) فقط از حیث صلاحیت دادگاه ها، مال منقول تلقی کرده است، نه از جنبه های دیگر.
به هر حال، با توجه به اینکه در انتقال طلب، انتقال دهنده فقط ضامن وجود طلب است، نه ملائت مدیون، پس ضامن وجود حق خودش در شرکت است؛ نه ملائت  شرکت و بنابراین، اگر معلوم شود که شرکت فاقد دارایی کافی است، انتقال گیرنده حق مراجعه به انتقال دهنده را ندارد، مگر در صورت تدلیس و یا وجود شرایط دیگر؛ از جمله ضمانت صریح انتقال دهنده به وجود دارایی شرکت.
اما، مواد 125، 155 و 188 قانون تجارت مقرر کرده اند هر کس ب عنوان شریک وارد یک شرکت تضامنی یا مختلط غیرسهامی یا نسبی شود، متضامناً با سایر شرکا مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته است و هر شرطی که بر خلاف این ترتیب باشد، در مقابل اشخاص ثالث کان لم یکن است. البته این قاعده، شامل حال شریکی نمی شود که سهم خود را با رضایت سایر شرکا به دیگری منتقل کرده و از شرکت خارج شده است؛ چه اگر چنین قاعده ای را بپذیریم، در حقیقت اثر انتقال صحیح سهم الشرکه را که ماده 123 قانون تجارت اجازه داده است از بین برده ایم. اگر کلیۀ شرکای شرکتی به انتقال سهم الشرکه یکی از شرکا رضایت دادن، این انتقال  باید دارای کلیه آثار طبیعی اش نسبت به این شریک باشد که یکی از این آثار، این است که شریکی که از شرکت خارج می شود دیگر مسئول پرداخت بدهیهای ایجاد شده شرکت بعد از خروج خود نیست؛ مشروط بر اینکه خروج او از شرکت، مطابق مفاد ماده 200 قانون تجارت به ثبت رسیده و  در روزنامه ای کثیر الانتشار منتشر شده اباشد. برعکس، شریکی که به جانشینی شریک خارج شده از شرکت، وارد شرکت می شود، مسئول تعهدات قبل و بعد از ورود خود به شرکت است. البته هرگاه شرکا و شخص وارد، یا شخص وارد و شخص خارج شده، در قرارداد راجع به انتقال  شرط خلاف کرده باشند، شرط، میان امضاکنندگان مؤثر است؛ اما به حقوق طلبکاران شرکت خللی وارد نمی آورد.
ب)انتقال قهری سهم الشرکه
انتقال قهری زمانی پیش می آید که یکی از شرکا فوت می کند. از آنجا که شخصیت شرکا در شرکت اشخاص حائز اهمیت است، قاعدتاً در صورت فوت یکی از شرکا، شرکت باید منحل شود.
در حقوق فرانسه،  در صورت فوت یکی از شرکا، شرکت منحل خواهد شد؛ چرا که سهم الشرکه و حقوق و تعهدات ناشی از آن، جنبه شخصی دارد و قابل انتقال به وراثت نیست. مع ذلک،  این قاعده جنبه آمره ندارد و به دو صورت قابل تعدیل است. صورت اول این است که در اساسنامه شرط می کنند در صورت فوت یکی از شرکا، شرکت با شرای دیگر به حیات خود ادامه دهد. این شرط در وضع وراث تأثیری نخواهد داشت؛ چه آنان ارزش مبادله ای حق الشرکه را به ارث می برند؛ اما در شرکت شریک نمی شوند. صورت دوم این است که شرکا در اساسنامه قید می کنند که حیات شرکت با حضور وراث ادامه یابد. چنین شرطی معتبر شناخته شده است؛ زیرا از یک طرف، شرکا قبلاً به ورود وراث رضایت داده اند و از طرفی دیگر، وراث با قبو.ل ترکه، قبول خود را اعلام می دارند.

در واقع قاعده ایت است که در صورت فوت یکی از شرکا، شرکت منحل خواهد شد(مواد 136، 161 و 189 ق.ت) مگر آنکه سایر شرکا و قائم مقام متوفی به بقای شرکت رضایت دهند. ماده 139 قانون تجارت که این قاعده را مقرر کرده ضمناً پیش بینی کرده است: «... اگر سایر شرکا به بقای شرکت تصمیم نموده [گرفته] باشند، قائم مقام متوفی باید  در مدت یک ماه از تاریخ فوت، رضایت یا عدم رضایت خود را راجع به بقای شرکت کتباً اعلام نماید. در صورتی که قائم مقام متوفی رضایت خود را اعلام نمود، نسبت به اعمال شرکت در مدت مزبور از نفع و ضرر شریک خواهد بود؛ ولی در صورت اعلام عدم رضایت، در منافع حاصله در مدت مذکور شریک بوده و نسبت به ضرر آن مدت سهیم نخواهد بود. سکوت تا انقضای یک ماه، در حکم اعلام رضایت است».
در مورد ماده 139 قانون تجارت چند نکته شایان ذکر است:
1.هرگاه وراث شریک متوفی بیش از یک نفر باشند، رضایت کلیه آنها برای بقای شرکت ضروری است.
2. لازم نیست ورثه حتماً اهلیت تجاری داشته باشند و حتی لازم نیست که اهلیت داشته باشند تا بتوانند به عنوان شریک به شرکت وارد شوند، بلکه کافی است که قیم آنان رضایتشان را اعلام کند؛ کما اینکه ماده 140 قانون تجارات این قاعده را در موردی معتبر دانسته که یکی از شرکا موجود شرکت محجور شود که در چنین صورتی، اعلام قیم محجور برای ادامه حیات شرکت کافی است.
3. ماده 139 قاعده ای استثنائی برقرار کرده است که به موجب آن، سکوت ورثه به منزله اعلام رضایت است؛ در حالی که قاعده کلی در حقوق این است که رضایت باید ابراز شود و سکوت علامت رضا نیست. به این ترتیب،  قانون گذار نخواسته است قاعده کلی ضرورت اعلام رضایم، امور شرکت را مختل کند.
4. ماده 139 بین دو فرض تفکیک قائل شده است. فرض اول این است که ورثه با بقای شرکت موافقت می کنند. در چنین صورتی، طبیعی است که در مهلت میان فوت شریک و اعلام رضایت، در نفع و ضرر شرکت سهیم باشند. فرض دوم این است که ورثه با ادامه شرکت موافقت نمی کنند که در این صورت، ضمن اینکه شرکت منحل می شود، ورثه فقط در سود مدت فوق سهیم هستند و در زیان شرکت نمی کنند. این قاعده به این دلیل است که ورثه تا زمانی که اعلام رضایت نکرده اند، شریک تلقی نمی شوند و در نتیجه، حق دخالت در امور شرکت را ندارند. این عدم دخالت در امور شرکت ایجاب می کند که آنان از نتایج ادارۀ نامطلوب شرکت توسط شرکای در حال حیات در مدت مذکور، مصون بمانند؛ اما چون در هر حال وراث صاحب حقی هستند که متوفی  در شرکت داشته است، در صورتی سود آنان باید از آن بهره مند شوند. برعکس، هیچ دلیلی وجود ندارد که شرکای دیگر بتوانند سود تعلق گرفته به سهم متوفی را به خود اختصاص دهند.
5. ماده 139  در موردی که شریک با مسئولیت محدود یک شرکت مختلط غیر سهامی فوت کرده باشد، اعمال نمی شود. به دلیل نقش فرعی شرکای با مسئولیت محدود در این نوع شرکت، ماده 161 قانون تجارت، مرگ و نیز محجوریت یا ورشکستگی شریک یا شرکای با مسئولیت محدود را موجب انحلال شرکت تلقی نکرده است.

نتایج عدم تشکیل شرکت به سبب بطلان
بطلان شرکت، نتیجه عدم رعایت مقرراتی است که قانون گذار برای تشکیل آن مقرر کرده است. طبق یک قاعده کلی، شرکت باطل نیست مگر در مواردی که قانون به صراحت این امر را پیش بینی کرده باشد. از طرفی، قرارداد شرکت مانند قراردادهای دیگر نیست و نتایج بطلان آن نیز نباید همان نتایجی باشد که اصول کلی قراردادها مقرر می کنند؛ چه کسانی که با شرکت باطلی معامله کرده اند، نباید به سبب معاملۀ باطلی که با شرکت کرده اند متحمل خسارتی شوند. شرکایی که به رغم بطلان شرکت، با اشخاص ثالث معاملاتی انجام داده اند باید علاوه بر انجام دادن تعهدات ناشی از معاملات مزبور، خسارات احتمالی اشخاص ثالث را نیز جبران کنند.
در این بخش موارد بطلان شرکت و نتایج ناشی از آن و مسئولیت مدنی شرکا در صورت بطلان شرکت را بیان می کنیم

حقوق و تعهدات شرکا در مقابل یکدیگر
در مباحث قبل گفته شد که این قرارداد لازمه  قصد تقسیم سود و زیان و دخالت در اداره شرکت است. حقوق و تعهدات شرکا در برابر یکدیگر با توجه به این خصایص قابل ارزیابی و تعیین است.
گفتار اول: تقسیم سود و زیان شرکت
همان طور که گفتیم، سود و زیان شرکت میان شرکا، نتیجه منطقی قرارداد شرکت و ذاتی آن است. قسمت اول ماده 575 قانون مدنی در این باره می گوید: «هر یک از شرکا به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم می باشد...».
مع ذلک، این قاعده، جنبه آمره ندارد و شرکا می توانند تقسیم سود و زیان را به طریق دیگر مقرر کنند. این آزادی انتخاب، در شرکت های مدنی و تجاری جلوه ای متفاوت دارد.
در مورد شرکت مدنی، قسمت اخیر ماده 575 مقرر می کند که شرکا می توانند توافق کنند برای یک یا چند نفر از آنها در مقابل عملی، سهم زیادتری منظور شود. البته اجازه ندارند در تقسیم ضرر، قاعده نسبت میان سهم الشرکه و ضرر را بر هم زنند. به عبارت دیگر، در شرکت مدنی، طرفین فقط می توانند در مقابل عملی، برای یک شریک، سود زیادتری برقرار کنند؛ ولی نمی توانند ضرر بیشتری را به او تحمیل کنند و هرگاه عمل خاصی به وسیلة شریکی انجام نگیرد، شرکا حق نخواهند داشت قاعده مندرج در قسمت اول ماده 575، یعنی تقسیم به نسبت سهم الشرکه را در مورد او بر هم زنند.
در مورد شرکت های تجاری وضع قدری متفاوت و پیچیده تر است. در واقع ماده 119 قانون تجارت مقرر کرده است: «در شرکت تضامنی، منافع به نسبت سهم الشرکه بین شرکا تقسیم می شود، مگر آنکه شرکتنامه غیر از این ترتیب را مقرر داشته باشد». این ماده، چنان که ملاحظه می شود، فقط در مورد تقسیم سود صحبت می کند؛ اما برخلاف ماده 575 قانون مدنی، آزادی انتخاب طریق تقسیم سود را محدود به انجام دادن عملی از سوی یکی از شرکا نمی کند. همین آزادی در مورد تقسیم زیان نیز مقرر شده است. ماده 124 قانون تجارت چنین مقرر می کند: «... در روابط بین شرکا مسئولیت هر یک از آنها در تأدیه قروض شرکت به نسبت سرمایه ای خواهد بود که در شکرت گذاشته است، آن هم در صورتی که در شرکتنامه ترتیب دیگری اتخاذ نشده باشد». در شرکت نسبی نیز قانون تجارت مفاد ماده 119 را در تقسیم منافع به نسبت سهم الشرکه بین شرکا پیش بینی کرده است(ماده 185)؛ ولی اجرای مفاد ماده 124 را که در مورد تقسیم زیان است، در مورد شرکت نسبی مقرر نداشته است. به همین دلیل، در مورد شرکت نوع اخیر باید به قانون مدنی مراجعه کنیم: چیزی که ایجاد اشکال می کند؛ زیرا همان طور که دیدیم در قانون مدنی (ماده 575) تحمیل ضرر به نسبتی بیشتر از سهم الشرکه به یکی از شرکا میسر نیست، حال آنکه ماده 124 قانون تجارت چنین امری را اجازه می دهد. این وضع از این نظر که مقررات شرکت نسبی، لااقل از حیث مسئولیت شرکا به نسبت سهم الشرکه، از حقوق اسلام گرفته شده است و مقررات شرکت تضامنی نیز از حقوق اروپایی، تا حدودی قابل فهم است؛ اما از آنجا که دو شرکت خصوصیات مشترک فراوان دارند، این امر قابل توجیه نیست و به هر حال موجب می شود که در شرکت نسبی شرکا نتوانند به میل خود، ضرر بیشتری را به یکی از شرکا تحمیل کنند؛ در حالی که در شرکت تضامنی چنین امری مجاز است.
حال ببینیم در مورد شرکت مختلط غیر سهامی وضع به چه صورتی است. در مورد این شرکت، قانون گذار قاعده ویژه ای در باره تقسیم سود و زیان میان شرکا پیش بینی نکرده است، جز اینکه در ماده 142 ، روابط بین شرکا را، با رعایت مواد بعدی که راجع به تقسیم سود و زیان نیست، تابع شرکت کرده است؛ اما با توجه به اینکه این شرکت ترکیبی است از شرکت تضامنی و شرکت با مسئولیت محدود، مسلم است که با توجه به مقررات راجع به این دو نوع شرکت، شرکای شرکت مختلط غیر سهامی به نسبت سهم الشرکه در سود و زیان سهیم اند، مگر آنکه قرار دیگری گذاشته باشند.
حال، با توجه به آنچه گفته شد باید به دو سؤال پاسخ داد: اول اینکه آیا می توان کلاً شریکی را از بردن سود محروم و یا از تحمل ضرر معاف کرد؟ دوم اینکه هرگاه شرطی در یکی از این دو نظر برقررا باشد، تکلیف چیست؟
الف) حذف کلی حق شریک از بردن سود
آزادی نحوه تقسیم سود میان شرکا، هر چه باشد، مطلق نیست و شرکا نمی توانند تا آنجا پیش بروند که تمامی سود شرکت را فقط به یکی از شرکا بدهند؛ زیرا این امر، خلاف مقتضای عقد شرکت محسوب می شود که عبارت است از «تقسیم سود به نسبت سهام». بند 2 ماده 6-1844 قانون مدنی فرانسه، شرطی را که به یکی از شرکا، حق انحصاری بردن سود را بدهد و یا کلاً او را از بردن سود منع کند، کان لم یکن تلقی می کند. این شرط که در حقوق روم هم ممنوع بوده است، در فرانسه به «شرط شیری» معروف است که اشاره به حکایتی دارد که در آن، شیر که با دیگر حیوانات شریک می شود، تمام سهام و بهترین آنها را به صرف اینکه شیر است، به خود اختصاص می دهد. چنین شرطی در حقوق ما نیز ممنوع است و ماده 575 قانون مدنی که در نظرگرفتن سهمی بیشتر برای یک شریک را موکول به انجام دادن عملی کرده است، آن را محکوم می کند. به نظر می رسد که حتی اگر ماده 575 قانون مدنی نیز نبود، لااقل در حقوق تجارت، شرط حذف کامل سود معتبر نبود؛ چرا که مقتضای عقد شرکت و هدفی که شرکا در جمع سرمایه دارند، با چنین شرطی مخالف است. در نظر گرفتن تمام سود برای یک یا چند شریک و محروم کردن دیگران از بردن سود، به منزله این است که شرکا قصد نداشته اند که عقد شرکت منعقد کنند. در این باره باید توجه کرد که شرطی ممنوع است که یکی از شرکا را کاملاً از بردن سود منع کند و در بردن تمام سود محق گرداند. بنابراین، هرگاه در قرارداد شرکت، شرط شود که شریک سود ناچیزی ـ به نسبت سهم الشرکه خود ـ ببرد می توان شرط را نادیده گرفت. رویه قضایی فرانسه، در موارد زیر، شرط حذف کامل سود را پذیرفته است:
- شرطی که به موجب آن، شریک متعهد می شود که در صورت ارتکاب بعضی تخلفات، سود سهام او، به عنوان جریمۀ تخلف به شرکت تعلق گیرد،
- شرطی که به موجب آن، شرکا توافق می کنند که در صورت فوت یکی از آنان، تمامی سود و حتی تمام دارایی شرکت به شرکت در قید حیات تعلق گیرد.
ب) معافیت کامل از تحمل ضرر
به همان دلایلی که در بند «الف» گفتیم، شرطی که به موجب آن توافق شود که در صورت ضرر شرکت، یک یا چند شریک کلاً از تحمل ضرر معاف باشند، ممنوع است. معافیت کامل از پرداخت ضرر ممکن است صورت دیگری هم داشته باشد و آن این است که تحمل تمام ضرر، فقط بر عهده یک یا چند نفر از شرکا گذاشته شود چون این شرط به منزله معافیت شرکای دیگر از تحمل ضرر است، مؤثر نخواهد بود. چنین شرطی در واقع به ذات عقد شرکت مبانیت دارد؛ چه قراردادی که در آن، یکی از شرکا از تحمل ضرر معاف باشد، هر چند ممکن است ـ با جمع شرایط دیگر ـ قرارداد دیگری باشد، ولی قرار داد شرکت نیست.



گفتار دوم: اداره شرکت
منظور از اداره شرکت، کلیه اقداماتی است که انجام دادن تعهدات و استیفای حقوق آ« را میسر می سازند. شرکت توسط مدیری اداره می شود که تعیین او حق شرکاست. مدیر شرکت را به تنهایی اداره می کند؛ اما دخالت شرکا در اداره شرکت با تعیین مدیر پایان نمی پذیرد.
الف) تعیین مدیر و اختیارات او
تعیین مدیر یا مدیران شرکت بر عهدۀ شرکاست که چنین فردی را می توانند هم از بین خود و هم از خارج شرکت انتخاب کنند.
قانون تجارت ایران، مدیر شرکت را وکیل شرکا تلقی کرده است. این طرز تلقی، با توجه به ویژگی رابطه مدیر با اشخاص ثالث که مدیر را از ارکان شرکا محسوب می کنند، صحیح نیست و در اغلب کشورهای پیشترفته نیز این روش دنبال نمی شود. در واقع، اشکال عمده این طرز تلقی، مضر بودن آن به حقوق اشخاص ثالث است؛ چرا که شرکا ممکن است ضمن نصب مدیر، وظایف او را محدود کنند؛ کاری که به موجب قواعد عام حقوق مدنی راجع به وکالت می توانند انجام دهند. از طرف دیگر، مدیران شرکت ممکن است در اموری که به آنها محول شده، مرتکب تخلفاتی شوند که به حقوق اشخاص ثالث خدشه وارد می کند. هرگاه مدیر از حدود وظایف خود فراتر رفته و یا در انجام وظایفش تخلف کرده باشد، اشخاص ثالثی که با او معامله کرده اند، حق مراجعه به شرکت و شرکا را نخواهند داشت. بیهوده نیست که در ایران، در عمل، جز در موردی که در شرکتنامه یا اساسنامه اختیارات وسیعی برای مدیر پیش بینی شده باشد، مؤسسات و بانکها، مدیران شرکتهای اشخاص را در حدود ماده 663 قانون مدنی فقط مجاز به انجام دادن امور عادی شرکت تلقی می کنند و هنگام معامله با شرکت، در مورد رهن، وام، صلح و امثالهم، تصریح به اختیار انجام دادن معاملۀ به خصوصی را که مدیر قصد انجام دادن آن را دارد، در ورقه ای جداگانه ضروری تلقی می کنند.
ب) اختیارات شرکای غیر مدیر
اگر چه اداره شرکت عمدتاً به مدیر واگذار می شود، شرکای غیر مدیر نیز نقش مهمی در اداره شرکت دارند که گاه به صورت جمعی و گاه به صورت انفرادی جلوه می کند. البته قانون تجارت ایران اختیارات شرکای غیر مدیر را به طور دقیق  معین نکرده است؛ اما در مواد مختلفی از این قانون به حقوق شرکا در ادارۀ شرکت اشاراتی کلی شده است؛ از جمله:
1. انتصاب مدیر را حق شرکا دانسته است و اگر چه در مورد عزل مدیر پیش بینی خاصی نکرده است، این امر از حیث حق شرکا در عزل مدیر اشکالی ایجاد نمی کند؛ زیرا به موجب مقررات عام قانون مدنی، حق عزل مدیر(وکیل) توسط  شرکا(موکلین) مسلم است.
2. شرکا حق اساسنامه را دارند. در واقع اساسنامه شرکت نوعی قرارداد است که شرکا به اتفاق آن را پذیرفته اند و می توانند به اتفاق نیز آن را بر هم زنند یا تغییر دهند.
3. اگر چه قانون تجارت حق نظارت شرکا را در شرکتهای تضامنی پیش بینی نکرده است، مسلم است که این حق برای آنها موجود است، در واقع، وقتی قانون مزبور برای شرکای با مسئولیت محدود شرکتهای مختلط غیر سهامی، حق نظارت در امور شرکت و کسب اطلاع از وضعیت مالی شرکت را پیش بینی کرده است(ماده 147ق.ت) به طریق اولی برای شرکتهای تضامنی و نسبی که در آنها شرکا دارای مسئولیت نامحدود هستند، چنین حقی موجود است. این حق، یا آنچه در ماده 668 قانون مدنی پیش بینی شده و به موجب آن، موکل می تواند از وکیل حساب مدت وکالت را بخواهد، تفاوت دارد.
4. شرکا می تواند اعمال غیر قانونی و خارج از اختیار مدیر را مورد ایراد قرار دهند و در صورتی که مایل باشند انحلال شرکت را از دادگاه تقاضا کنند. حکم انحلال شرکت را دادگاه در صورتی صادر خواهد کرد که دلیل شریک یا شرکایی که چنین تقاضایی را مطرح می کنند، موجه باشد(مواد 136، 161 و 189 ق.ت).
ج) نقش مقامات قضایی در نظارت بر اداره شرکت
قانون تجارت ایران در مورد نظارت مقامات قضایی بر اداره امور شرکت ساکت است؛ زیرا حین تصویب قانون تجارت، قانون گذار در قراردادی بودن شرکت تأکید بیشتری داشته و اداره و کنترل آن را فقط بر عهده شرکا گذاشته است. تنها دخالت دادگاه در اداره شرکت این است که به درخواست یکی از شرکا، طرز اداره شرکت را مورد بررسی  قرار دهد و در صورت وجود دلیل موجه، با مراجعه احتمالی به کارشناس، حکم انحلال  شرکت را صادر کند. البته این دخالت در مواردی که تمامی شرکا از طرز کار مدیر رضایت ندارند، لازم نیست؛ چرا که در این حالت، شرکا می توانند به اتفاق آرا،  مدیر را عزل کنند. دخالت دادگاه زمانی ضرورت پیدا می کند که همه شرکا با اعمال مدیر مخالف نیستند، بلکه فقط یک یا چند نفر از آنها بر این امر معترض اند.
این طرز تلقی قانون گذار، امروز دیگر قابل قبول نیست. در واقع، سود و زیان حاصل از ادامه حیات و یا انحلال شرکت فقط متوجه شرکا نمی شود، بلکه شرکت، به عنوان شخص حقوقی مستقل، کارکنانی دارد که برای او کار می کنند و از او مزد می گیرند. انحلال شرکت بدون توجه به منافع این اشخاص خالی از عواقب نامطلوب اجتماعی نیست.
در کشورهای پیشرفته دنیا، همسو یا همین طرز فکر، نظارت دادگاه ها را بر اداره امور شرکت، در مواردی پیش بینی کرده اند که اداره شرکت به صورت عادی میسر نیست. برای مثال، هنگامی که به علت بروز اختلاف شدید بین شرکا، یا فشار بعضی از شرکا بر دیگران، یا سوء استفاده شرکای اکثریت از حقوق خود، امور شرکت مختل می شود، دادگاه به جای صدور حکم انحلال شرکت، معمولاً مدیری معین می کند که «مدیر قضایی» نامیده می شود. این مدیر که برای مدت کوتاهی معین می گردد، اداره امور شرکت را بر عهده می گیرد تا اختلافات میان مدیران و شرکا فوراً به انحلال آن نینجامد. تجربه نشان داده است که پس از مدتی، مدیران و شرکا، اختلافات خود را کنار می گذارند و اداره عادی شرکت را مجدداً به دست می گیرند.
Call Now